ضعف اعتقادات و اثرات آن
قبلا گفتیم انسان به دو نوع تغذیه نیاز دارد جسمی و روحی و گفتیم که تغذیه _ روحی چه بسا از تغذیه جسم مهم تر باشد.
زمانی که بدلیل ضعف در باورهای معنوی، خوراک روح کم شود رفته رفته بستر برای کاهش سطح _انرژی فراهم خواهد شد و شخص بدون اینکه خود متوجه شود، قدرت دفاعی خود را در برابر محرکات منفی انرژیک از دست می دهد و به سادگی به انواع عدم تعادل مبتلا خواهد شد.
این انرژی ها چنانچه فرصت رهایی و آزادی پیدا نکنند، عضوی که آن حس یا انرژی را بدام انداخته، دچار عدم تعادل می کند و در نتیجه کارایی آنرا چند درصد کاهش میدهند. بطور موازی، تشدید کننده هایی نظیر entityها که بستر را مناسب می یابند انرژی های خود را به سمت قربانی کسیل می دهند و گاه همراه با سایر قدرتهای خود نظیر نفرین، سرعت نامتعادل شدن عضو یا اعضا را افزایش می دهند. در این شرایط به دلیل کاهش شدید عملکرد اعضا شخص بطور آشکار و بالینی علائم بیماری را در خود حس می کند و این در حالی است که اساسا این شخص بیماری خاصی ندارد و همه اینها پیامد یک کاهش انرژی و سوء تغذیه روحی بوده است.
در این زمان چنانچه درمان انرژیک صورت نپذیرد یا بیمار نتواند خود را بهر شکل از شر انرژی های گیر افتاده خلاصی دهد، شدت بیماری به تناسب گذر زمان افزایش خواهد یافت و به تیع آن، سایه یاس و نومیدی نیز به صورت همزمان بر سر وی گسترده خواهد شد که آنها نیز به نوبه خود موجب عوارض خطرناک دیگری در بدن و روحیه شخص خواهند شد.
چنانچه این دور باطل به طریق صحیح ازمیان نرود بیمار باید تا آخر عمر با انواع آرام بخش و داروهای ضد درد، با فراموش کردن عرض زندگی، در راه نگهداشت طول آن ناامیدانه بکوشد! در حالی که تا سلامتی معمولا یک قدم بیشتر فاصله ندارد ……..