آرشیو

چاکرا چیست؟

چاکرا ( Chakra) لغتی به زبان سانسکریت ( زبان هندوستان و زبان دینی مذاهب هندویسم، بودیسم و جاینسیم ) و به معنای چرخش و دیسک ترجمه شده.

هفت چاکرا در بدن وجود دارد. چاکراها مراکز انرژی بدن هستند. چاکرا تاج ( crown ) از بالاترین نقطه سر جاری می شود و ۶ چاکرا دیگر از ستون فقرات.

چاکراها منابع قدرت یا مراکز نیروی میدان انرژی بدن بشمار می آیند. اعتقاد بر این است که هر چاکرا بر اعضا و غدد مجاور خود اثر گذار است. پزشکان غربی وجود چاکراها را تصدیق نمی کنند! اما متخصصان انرژیک می دانند که چاکراها می توانند دچار عدم تعادل شوند و نهایتا بدن را نامتعادل کنند.

معمول ترین دلیل برای این ادعا وجود احساسات گیر افتاده است. یک چاکرای متعادل باید جریان انرژی باز و رونده داشته باشد و برعکس چاکرای نامتعادل بصورتی بسته فرض می شود که جریان انرژی در آن مسدود است.

کاربردهای مفید ضمیر_ناخودآگاه

شاید جالب باشد بدانید که چون حوزه اطلاعات موجود در ضمیر ناخودآگاه انسان بسیار وسیع است لذا کلیه اطلاعات مرتبط با حیات شخص را می‌توان استخراج کرد.

توجه شما را به برخی از سوالاتی که می توان از این طریق پاسخ گفت جلب میکنم:

  • تاریخ و زمان تولد دقیق من چه زمانی بوده است؟
  • فشار خون من در ۱۴ سال پیش سوم شهریور ساعت ۸:۳۰ دقیقه صبح چقدر بوده؟

قند خون من در حال حاضر چقدر است؟

میزان چربی (کلسترول) خون من در حال حاضر چند درصد بیش از حد طبیعی بدن من است؟

  • سیستم ایمنی من چند درصد حداکثر توان خود فعال است؟
  • هم اکنون چه نوع پاتوژنی (ویروس/قارچ/انگل/باکتری/کپک) در بدن من موجود است؟
  • این پاتوژن دقیقا در کدام عضو (یا ناحیه بدن) وجود دارد؟

علت/ علتهای تنگی نفس من چیست؟

  • سطح هشیاری (Conscious Level) من چقدر است؟
  • ریشه نامنظم بودن فشار خون من چیست؟
  • ریشه های بدخوابی من چه هستند؟
  • چرا پای چپ من صبحها ورم دارد؟

و….

چنانچه می بینید هیچ محدودیتی برای سوال کردن وجود ندارد. اما دو موضوع بسیار مهم وجود دارد:

۱-  کیفیت ارتباط با ضمیر ناخودآگاه

۲-  استخراج اطلاعات صحیح

تجربه و آزمایش نشان میدهد که تمرکز درمانگر و آزاد بودن ذهن وی و بیمار در استخراج اطلاعات درست نقشی اساسی دارند.

بهمین علت است که هرچقدر بیمار کمتر دچار وسواس_فکری باشد شانس درمانش بیشتر خواهد بود.

حس_گیر_افتاده چیست؟

بر اساس تعریف، ۶۰ حس برای انسانها تعریف شده و چون مطابق قوانین کوانتوم، همه چیز از انرژی ساخته شده است، لذا حس ها هم از جنس انرژی هستند و هرکدام می‌توانند اثر تخریبی خود را روی بدن ما بگذارند.

در سال های گذشته، پزشکان باستانی هوشیارانه ناظر بدن انسان بودند. آنها متوجه شدند افرادی که زندگی خود را تحت تأثیر احساسات خاصی قرار می‌‌دهند دارای دردها و امراض خاصی نیز هستند!

مثلا، به نظر می‌‌رسید افرادی که زندگی خود را با خشم اداره می‌‌کردند از مشکلات کبد و کیسه صفرا رنج می‌‌بردند. افرادی که زندگی خود را صرف غم و اندوه می‌‌کردند اغلب از مشکلات ریه و روده بزرگ رنج می‌‌بردند. همچنین افراد ترسو دارای مشکلات کلیه و مثانه هستند.

در نهایت همبستگی بین احساسات ما و اعضای مختلف بدن کشف شد. اعتقاد بر این بود که اعضای بدن همان احساساتی را تولید می‌کنند که اشخاص آنرا احساس می‌‌کردند.

به عبارت دیگر، اگر احساسی از ترس دارید، کلیه یا مثانه شما انرژی یا ارتعاشی خاص ترس ایجاد می‌‌کند. اگر شما احساس غم و اندوه کنید، آن احساس توسط ریه ها یا روده بزرگ تولید می‌‌شود و الی آخر.

مثال دیگری را که این در زمینه می‌‌توان عنوان کرد الکل است. همه ما می‌‌دانیم که افراد مبتلا به الکل اغلب از بیماری کبد جان می‌‌دهند. همچنین می‌‌دانیم که بسیاری از افرادی که الکل می‌‌نوشند، زمانی که تحت تاثیر آن قرار می‌‌گیرند، بشدت عصبانی و خشمگین می‌‌شوند.

الکل به وسیله کبد شکسته می‌‌شود و الکل بیش از حد باعث تحریک کبد می‌‌شود. هنگامی‌‌که شما عضوی را بیش از حد تحریک کنید، آن عضو احساساتی را که برای آن طراحی شده است، تولید خواهد کرد. کبد هم باعث احساس خشم می‌‌شود. این مکانیسمی‌‌است که اغلب هنگام نوشیدن الکل باعث ایجاد خشونت می‌شود.

این مطلب کوتاه را بخوانید!

مقدمه ای برای اینکه چطور میتوان توسط بازی شرایط خودکشی را فراهم نمود. متاسفانه بکمک دانش و نا آگاهی مخاطب هرکاری میتوان کرد…

نمیدانم ریشه این ضرب المثل پر مغز به واقعا کجا بر می گردد اما طی این مدت که با روشهای انرژیک آشنا شدم متوجه شدم که ریشه بسیاری از عدم تعادل ها یاس است! این انرژی مخرب ، متاسفانه ، زمینه را برای جذب انرژی های بسیار منفی دیگر فراهم می کند و بارها دیده ام که علت العمل بوده.

حتی جذب انرژی هایی که شیطانی هستند!

زمانی که احساساتی با فرکانس پایین در ما بدام افتد ،شرایط برای جذب سایر انرژی های منفی بیشتر می شود.

اما یاس یکی از بدترین آن هاست.

لطفا مراقب سطح انرژی خود باشید . امروز با دانش انرژیک هم می توان اثبات کرد که:

حقیقتا نا امید شیطانه! 

خطر بازیهای کامپیوتری یا موزیک های محرک واقعا چقدر است؟

Post Hypnotic Suggestion  چیست؟

انرژی حاصل از عبارتهای منفی در ضمیر ناخودآگاه:

بازیهای تصویری و موزیک های تکراری نیمکره مغز را ناهماهنگ می کنند و عمق ذهن ناخودآگاه را برای یک آلفا یا دریافت شبه هیپنوتیزم باز می کنند.

این عارضه می تواند مستقیما از سرگرمیهایی با باز منفی یا توسط موجودات مجرد ( Dark Entities)  زمانی که ذهن باز و آسیب پذیر است وارد آن شود این انرژی می تواند منجر به افسردگی، تمایلات خودکشی و وارونگی ( Inversion)  شود طوریکه شخص برای چیزهای مثبت منفی و برای چیزهای منفی _ مثبت را می آزماید.

به عبارتی در ذهن او: شر خیر است و خیر شر!

ابزارهای درمان موفق

سلام همراهان عزیز؛

خواستم پیش از اینکه دوستان ابراز کنند خودم عرض کنم:

برخی دوستان با خواندن این تجربه ها شاید با خود بیندیشند که این روش عجب مدینه فاضله ای است و جز گل و بلبل و لذت و رضایت چیزی ندارد!

اما اجازه میخواهم کمی از مشکلاتش را هم بگویم تا شرح، صادقانه تر باشد و همه چیز عیان! این بار از زبان درمانگر بخوانید نه بیمار:

آری اذعان میکنم که اگر توانستم این راه را ادامه دهم و خود از پا در نیامدم، بخاطر حمایتها و قدرشناسی های جمعی از بیمارانم بود که جزای خیر دنیوی و اخروی را برایشان خواهانم. بیمارانی که در خلال درمان و پس از درمان، نگاهشان فقط متمرکز به خود و نتایج خودشان نبود، مراقب درمانگر بودند و البته درمانی عالی را هم بلطف خداوند دریافت نمودند که هزاران بار گوارای وجودشان…

اما به مصداق مثل معروف که هیچ کس نمیگوید ماست من ترش است؛ می خواهم عرض کنم که بالاخره همه ماست ها شیرین نیستند! گاهی با همه زبردستی ماست بند، ماست ترش هم تولید میشود فقط امید که رزق شما نباشد!

گاهی درمانهای متعددی انجام شده که یا بیمار بخوبی درک نکرده یا بخاطر همان ناهمراستایی ضمیرناخوداگاهش کم اثر بوده یا اساسا خداوند مصلحت بر شفای وی نداشته و یا توان حقیر کم بوده

اما در هر حال جملاتی را نثار حقیر کرده اند که اجازه میخواهم گفته نشود!

اینکار با همه مزایایی که دارد این چنین معایبی هم دارد چون دارویی داده نمیشود و هرگز معاینه حضوری انجام نمیشود و بیمار چیزی را بطور فیزیکی لمس نمیکند، لذا:

گاهی پس از مدتها درمانگری بیمارت بدون هیچ عکس العملی رهایت میکند!

گاهی فقط با یک استیکر از شما قدردانی میکند!!

و گاه حرفهایی را نثارت میکند که به انسانیت خودت شک میکنی!!

بعضی اوقات این روش، بخاطر عوارضی که برای درمانگر دارد آنقدر تحت فشار قرارت میدهد که تصمیم میگیری همه چیز را رها کنی اما باز خدای رحمان دلت را آرام میکند و وظیفه ات را گوشزد!

تبعا بطور معمول، در این شیوه آنچه میشنوی درد است و جملات منفی و انواع ناله ها و گلایه ها از بیماری یا شخص یا زندگی…

بهمین خاطر است که قدرشناسی های بیمارانم برایم غنیمتی بزرگ است و هرگز بهایی برای لطف آنان متصور نیستم و اعتقاد دارم تک تک آنان در درمانهای بعدی من سهیم و شریکند و عاقبت خیری برای خود میخرند.

یادمان نرود که درمانگر هم یک انسان است مثل سایرین و خداوند او را با ظرفیت بی نهایت خلق نفرموده بطوریکه وظیفه اش فقط شنیدن دردها ودرمان آنها باشد و پس از آن فراموشی و سکوت!

بازهم یاداور میشوم سه ابزار درمان موفق:

ایمان- عشق- حق شناسی  (Faith- Love- Gratitude)

در مورد Curse یا نفرین چه می دانید؟

یک انرژی بسیار منفی که بصورت تعمدی توسط یک فرد/ موجودات مجرد در میدان انرژی شخص قرار میگیرد یا نیتی بسیار پلید تر

از صرفا ایجاد یک درد و انرژی آن اغلب در منطقه ای که نیت شده است، قرار می گیرد.

براستی چرا در دین ما تا این حد نفرین نهی شده است؟

این انرژی مخرب می تواند سبب:

  • کند شدن روند، یا عدم امکان درمان
  • دور شدن از خدا
  • عدم موفقیت
  • یا هر نتیجه منفی دیگر شود

بازهم قانون_جذب (۲)

دریافت آموزه های غلط در زمان کودکی- ابراز نگرانی ها بصورتی افراطی و انتشار پیامهای منفی از هر سو خصوصا خانواده و نزدیکان- تلقین و تکرار، تفکر منفی ما را شکل میدهند یا تقویت میکنند و کم کم در ضمیر ناخوداگاه ما تبدیل به یک اصل میشوند این اصل توسط ضمیر ناخوداگاه که ابدا تحلیل گر نیست و هرچیز تکراری را میپذیرد به یک باور قلبی بدل میشود و ارتعاشات ما را ایجاد میکند.

این ارتعاشات در هستی به دنبال رویدادهای «هم فرکانس» خود میگردند آنها را بر اساس قوانین فیزیک جذب میکنند و ناگهان ما هستیم و یک دنیا درد و اندوه!

در این میان تحریکات شیطانی و مخرب نیز به آن اضافه میشود و چنانچه مقاومت نکنیم همه چیز را یکباره خواهیم باخت! بهمین سادگی…

گاه یک ناهمراستایی بین خوداگاه و ناخوداگاه شما ایجاد میشود شما خوداگاهانه رویداد مثبت را میخواهید و ضمیر ناخوداگاه آنرا نمیخواهد و گاهی هردو در یک راستایید و بدبختی را آرزو میکنید که این بدترین شکل آن است.

اگر شخص نتواند خود را از بند این باورها برهاند ناگزیر باید ریشه های آنها کشف و سپس خنثی شود.

مثالی بزنم؛

شخصی که در زمان کودکی، مورد توجه والدینش نبود، تنها زمانی محبت آنها را دریافت میکرد که بیمار میشد و مثلا تب میکرد. این موضوع آنقدر تکرار شد تا اینکه این شخص برای جذب محبت و توجه دیگران آموخت که باید بیمار باشد. ذهن ناخوداگاه چنین شخصی اگر این باور غلط را رها نکند، این فرد تا ابد بیمار است.

دقت کنید عامل اصلی: نبود توجه از سوی والدین!

ریشه های بیماری، بسیاری وقتها هیچ ارتباطی با ظواهر بیماری ندارد. مثلا شخصی دچار درد در قفسه سینه است و ما بدنبال تنگی عروق و انواع اسکن و غیره، تصور میکنیم که علت این درد مثلا گرفتگی یک رگ در فلان قسمت است، درحالیکه این علت ثانوی یا حتی ثلاثی است و دلیل اصلی آن دیوار قلبی است که علت ایجاد آن یک آسیب شدید روحی مثلا در ۲۰ سال قبل است.

در درمانهای انرژیک، ریشه بیماری های ما معمولا اینگونه ارزیابی و کشف میشوند نه بصورت فیزیکی و ظاهری. در این روش ها آنقدر باید پرسش “چرا” را مطرح کرد تا به ریشه دست یافت وگرنه همه چیز در حد یک مسکن خواهد بود نه درمان.

 

این روزها موضوع خودکشی و بازی مخرب نهنگ آبی که توسط یک دانشجوی روانشناسی اخراجی روسی ساخته شده و چگونگی تاثیر آن روی افراد- نقل مجالس شده.

شاید شما هم بخواهید بدانید که چه میشود که ظرف کمتر از ۵۰ روز بتوان جوانی را به سمت خودکشی سوق داد؟

 

بزودی….

همراهم باشید.

بازهم قانون_جذب (۱)

در مورد جذب و قوانین آن و هم فرکانسی با هر رویدادی مطلب زیاد است و قطعا شما هم خوانده اید.

مستند معروف راز (The Secret) را دیده اید و بعضا گفته اید پس چرا این قانون برای من کار نمیکند!؟

اگر به گذشته خود سری بزنید و امروز خود را تحلیل کنید خواهید دید که باورها و رویاهای شما دقیقا همینی است که هستید!

قریب ۲۲ سال پیش برای انرژی درمانی نزد دکتری رفتم هدفم درمان بود اما بیش از درمان، بسیار کنجکاو بودم که بدانم قرار است چه درمانی را روی من انجام دهد و من چه حسی خواهم داشت؟

بعد از آن رویداد همیشه به این فکر میکردم که باید من هم روشهایی غیر از طب کلاسیک را بیاموزم تا بکمک آن بتوانم غول بیماری ها را به زانو در آورم و به دیگران کمک کنم…

این فکر آنقدر در من قوی بود تا اینکه حدود ۱۰ سال قبل، زمانی که طب سنتی بسیار مهجور بود و کمتر کسی به آن معتقد بود و منابع اطلاعاتی آنهم بسیار محدود بود با این روش فوق العاده آشنا شدم و پس از گذشت ۸ سال، بطور معجزه آسایی با روش های انرژیک آشنا شدم آنهم در حالیکه منابع اطلاعاتی آن بسیار اندک و البته بسیار گران قیمت بود…

این باور و ایمان من به اینکه باید روشی را یاد بگیرم امروز مرا به این شرایط رساند…

اما همه این قصه ها بطور معکوس نیز مصداق دارد اگر به بدبختی و بیماری و درد فکر کنیم هم به آن خواهیم رسید!

متاسفانه قانون- قانون است! مثل معروف هرچه سنگه مال پای لنگه اشاره ای به همین جذب منفی دارد!

اما براستی چه میشود که ما جاذب غم و اندوه و اتفاقات بد میشویم؟

ادامه دارد همراهم باشید…

بازهم قانون_جذب!؟

شما چندمین نفری هستید که تصور میکند وقتی حال خوبی را تجربه کرد حتما بزودی یک اتفاق بد را هم تجربه میکند تا مبادا لذتی از زندگی برده باشد!؟

شما هم معتقدید که شادی حقتان نیست؟

غم و اندوه را بهتر استقبال میکنید؟

یا اینکه غم و اندوه بدون اجازه حق ورود به زندگی تان را دارند اما خوشی و شادی باید سالها پشت در بایستند و منتظر مجوزی باشند که شاید تا پایان عمر دریافت نکنند!؟

این بار مقصر کیست؟ سرنوشت؟ خودمان؟ دیگران؟

آیا می توان این تفکر را اصلاح کرد یا اینکه سرنوشت تغییر ناپذیر است؟

کمی بیندیشید تا برگردم!

همراهم باشید…